Thursday 30 June 2011

تلنگری که از این همه هرج و مرج هاج و واج شده بود

باز یکی بود یکی نبود و بعد از کلی وقت مثل همیشه تلنگر دست به مدادش درد و دل کردنش گرفته بود , آخه میدونی این چند وقت بحث سر سکوتِ خشم و سکون ِکور جا به جا همه جا بین همه رواج پیدا کرده بود, یا شاید ملت سر قضیهً کشدار اختلاف معظم رهبری با جمهور منتخب از راه ثبت دفتری به بهونهً مبارزهً استراتژیک واسه شکاف بیشتر توی صف دشمن به یه جور معطلی خیلی راحت عادت کرده بود.
راسش از موقعی که تلنگر به مثاحبهً بی بی سی با یه پیشکسوت اصلاح طلب سر توجیه بیانات نا موزن شیخ و طلب بخشش از نظام گوش داده بود که از گفتوگو با طیف سنتی اصول گرا از جنس نه خیلی راست و نه خیلی چپ ولی کَُلی ولایت مدارحرف زده بود , منتظر پدیدار شدن یه جن بو داده شده بود که با یه گفتار نا مفهوم وسط برو بچه های سنگ بدست توی خیابون واسه بدست اوردن حس اعتماد به این جمعیت لجبازِ شکست خورده از سیاست اسلامی به التماس افتاده بود و توی همون خیالات با خودش فکر کرده بود که نگه داشتن چنتا صندلی توی مجلس فرمایشی و کلاً بفرموده ارزش این همه ترجیه بندی رو اصلاً واسه چی چی داشت بود, یا اصلاً این چه جور تلاشیه که موجب همسوئی با دانشمند سبزِ سکولارِ جامعه شناس یا اتحاد به همون بچهً کتک خوردهً وسط خیابون انجام شده بود.
خلاصه که توی همون هر کی به هر کی تشدید شده از اشتباه و اختلافات باقیمونده از هستهً گفتمان اصلاحات ما بین سبزا با یه شورای که با لجبازی هر چه بیشتر بی نتیجه و بی دلیل پنهون مونده بود ؛ هنوز به امام جمعهً تفنگ بدستِ عصبانی تر از همیشه سر شامخ تر کردن مقام زن فرصت فحش دادن به دوچرخه و پارچهً گل منگلی داده شده بود یا توی همین اوضاع ازهمهً تریبونای رسمی مملکت از تمام دیکتاتورای دنیا بجز سوریه و ایران شدیداً ولی خیلی وقیحانه اعلام تنفر شده بود و با تمام این وجود حواس مردم از اداره شدن امور مملکتی بدست سپاه و مداخلهً اجنه توی روابط بین الملل یا گم شدن میلیاردی پول نفت به مسائل رواج اوباشگری و تجاوز دست جمعی به ناموس مردم معطوف شده بود و بطور کلی هتک حرمت سی ساله به یه مملکت بوسیلهً قوانین عصر شمشیر یا گم شدن یه نخست وزیر و رئیس مجلسش و براندازی راهپیمائی سکوت و گم شدن اصل ولایت به عنوان طرف اصلی مبارزه همه جا عمیقاً معمولی شده و تلنگر فکر میکرد اینها همه بخاطر تلاش یه قسمتی از جنبش واسه افتخار به تعلق به حلقهً امام یا حتی ترجمهً برعکس شعار نه غزه و نه لبنان یا تبرئه رهبری از مفاسد اقتصادی اتفاق افتاده بود یا اینکه اینا همه فقط یه چنتا موردی بود که اشتباه شده بود یا اگر خط و مشی درست و حسابی توی برنامه بود کلاً این حرکات همسو با منافع چه کسی صورت گرفته بود؟
بلاخره همهً این شرایط و بی خیالی عمومی و سردرگمی توی مبارزهً اینترنتی و تلفات بیشتر جنبش کلی چیزای ناگفتهً دیگه به زندانی بی پناه فشار اورده بود و با گرو نگه داشتن جونش و اعتصاب غذا حداقل به من مدعی ولی گیج از اینهمه بی برنامگی یه تلنگری زده بود و راسش این اشاره دیگه واسه تلنگر خیلی سوزناک شده بود و با همین خیالات بفکر یه راهی واسه التماس به خاموش نکردن آتیش سبز زیر خاکستر و تموم کردن این هرج و مرج افتاده بود و با توجه به اعتراف همه به ناقص و تحمیلی بودن منشور قدیم بفکر طرح یه منشور جدید با کمک برانداز و اصلاح طلب و سلطنت طلب افتاده بود یا مثل دوران گاندی یه شورای همبستگی وسط ما واسه سرحال اوردن ملت توی یه حرکت تازه هم چیزه بدی نبود.

No comments:

Post a Comment